“وثیقه” یا “صیغه”؛ مساله این است!
- شناسه خبر: 650
- تاریخ و زمان ارسال: 25 آذر 1401 ساعت 07:37
میللت سسی – نمیدانم کلمات این طنزنوشته چندین روز بعد در مراسم اختتامیه جشنواره شمالغرب کشور تبدیل به متن لوح تقدیر خواهد شد یا دستم هم تندیس جشنواره را لمس خواهد کرد یا نه اما این را خوب می دانم اگر برنده تندیس جشنواره در شهری که “سرمه از غبار چشم مهمان می کند” نشوم نه تنها شهر را به آتش خواهم کشید بلکه دایرکت اینستاگرام داوران جشنواره از سوی هوادارانم مورد عنایت قرار خواهد گرفت. همین تهدید اول کاری شاید کارساز نباشد اما قطعاً در آینده هم برایم عایدی نخواهد داشت و در بلاک لیست داوران قرار خواهم گرفت و در همه جشنوارهها جورابم پرچم شده و طرح صیانت روی ام اجرا خواهد شد. ولی هر چه باشد درونم سرد و شاید یخ زده خواهد شد و به قول ما ترک ها “ایچیم سَرین نیه جَخ”.
قبلا برای اینکه فاکتور رپرتاژهایم در ادارات به موقع نقد شود مجبور بودم از وجنات نداشته، سکنات حال به هم زن، محبت های نکرده، سجایا و سلوک نداشته و نمازهای شب خوانده نشده آقای گاوصندوق “حسابدا” آن اداره بگویم اما امروز که بگیر و ببند در شهرداری و شورای شهر ارومیه زیاد شده و همه وثیقه ای شده اند میترسم من هم وثیقه ای شوم. می دانید چرا؟ چون چند صد هزار تومان رپرتاژ ارزش آلاخون والاخون شدن ندارد و دنگ و فنگ بالارفتن از پله های دادسرا بیشتر از لذت اسکناس های شهرداری است.
چون موضوعات مربوط به جشنواره مطبوعات از معدن مس سونگون گرفته تا موقعیت ژئوپلتیک شمالغرب و قفقاز در حیطه تخصصی من نیست یقینا چاره ای ندارم جز اینکه به پسماندهای شورای شهر بپردازم تا حداقل ربطی به جشنواره داشته باشد چون بهرحال لایک خوری اخبار مربوط به وثیقه ای های شورا ملس است. حالا از کدام عضو فخیمه شورا شروع کنم مانده ام اما دلم میخواهد مباحثی همچون اقتصاد شهری، اقتصاد پروژه ای و اقتصاد انتخابات محور را به تک تک شان ربط دهم چون میدانم در هرچیزی هم که مربوط به آسایش و رفاه مردم است لااقل تجربه و تخصص نداشته باشند در زمینه اقتصاد و چیز “ببخشید” خبره اند چون به قول بزرگان، اقتصاد مال آدم هایی مثل ما نیست.
می گویند تعداد وثیقه ای های شورا از بازیکنان اورمیه ای تیم ملی والیبال بیشتر است اما من بعید میدانم چون ما ذاتا چیزی به نام وثیقه ای در شورا نداریم چون آنهایی هم که وثیقه ای شده اند یا بلافاصله بعد از تودیع وثیقه، با نام و یاد خدا در اینستاگرام پست منتشر می کنند تا دستگیری شان را منکر شوند یا نهایتا می گویند بازپرس میخواست در مورد آمار سرانه فضای شهری از ما بپرسد و ما هم به این خاطر در دادگاه حاضر شدیم تا آمار بدهیم و کیست که نداند رفته اند بجای آمار سرانه فضای سبز آمار آقای …. را بدهند. حالا مختارید تا روزها درگیر پیدا کردن اسم آقای …. باشید.
خلاصه بلبشویی است اوضاع شهرداری و شورای شهر ارومیه. بیخیال! ارزش ندارد بخاطر یک فقره ارتشبد، یک دست وثیقه ای، یکی دو دکتر و چند مدعی صندلی بهارستان کلمات را حرام کنم و سر داوران جشنواره و مخاطبان را به درد آورم.
به جد معتقدم اگر روز، روز داوران باشند و سر حال و قبراق در میدان داوری حاضر شوند شاید من آقای گل نشوم اما حداقل یک تندیس خشک و خالی جشنواره مطبوعات شمالغرب برای ام لقمه گرفته خواهد شد تا رسیدن موعد جشنواره بعدی ضعف نکنم. اگر “همای سعادت” با من یار باشد قطعا “مرتضی معمولی” جشنواره خواهم شد و جایزه نقدی و تندیس را خواهم گرفت ولی شاید تنها تندیس به خانه برسد چون از سن پایین نیامده و روی صندلی ننشسته، چند وثیقه ای ای شورای شهر که جزو مدعوین احتمالی اختتامیه خواهند بود جایزه نقدی را از جیبم کش خواهند رفت چون “وثیقه” ای ها شاید بتوانند از مورد “صیغه” ای بگذرند اما در برابر “جنس نقدی” دست و پای شان می لرزد.
طنزنوشت از مرتضی حیدری
خواهشمندیم برای ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربری خود بشويد